پارت یازدهم گمشده ای شرق
چند دقیقه بعد
جیهوپ روبه شوگا گفت: کدومشون زودتر هک کردن؟
شوگا: همزمان.
جیهوپ: خب پس مساوی شدین. ولی دختر تیراندازی رو از مادرت یادگرفتی درسته پس هک رو از کی یادگرفتی؟
ا.ت: مممم خب درست یادم نمیاد چون وقتی هفت سالم بود یادگرفتم. مادرم بهم میگفت که از برادر بزرگترم یادگرفتم.
شوگا: پس چرا پیش برادرت زندگی نمیکنی؟
ا.ت: خب وقتی به غرب رفتیم برادرم باهام نبود وقتی از مامانم دلیلش رو پرسیدم بهم گفت چون برادرم عضو گروه مافیایی بود و مادرم ازش میترسید.
جیهوپ: پس چطور خودت مافیا شدی؟
ا.ت: خب مادرم که فوت کرد منم برای امنیت خودم وارد گروه های مافیایی شدم.
شوگا: زندگیت چقدر پر پیچ و خمه.
ا.ت خندید و گفت: آره خیلی.
تهیونگ که تاحالا تو فکر بود گفت: اسمتو عوض کردی وقتی رفتی غرب؟
ا.ت: آره البته مادرم عوض کرد و خب اسم قبلیم رو یادم نمیاد تنها چیزی که یادمه اینکه فامیلیم کیم بود مثل تو.
جونگ کوک: جیمین نظرت چیه؟
جیمین: درمورده؟
جونگ کوک: تیراندازی ا.ت
جیمین: از منم بهتره اینکه سوال نداره.
جونگ کوک: باشه پس وارد گروه ما میشه. خوش اومدی ا.ت
ا.ت: ممنون قربان.
جونگ کوک: قربان؟
این چند روز سعی میکنم پارت ها رو طولانی بنویسیم تا جبران چند روز پارت گذاری رو بکنم.
لطفا نظراتتون رو بگین چون این داستان دو فصل داره میخوام بدونم که اگه علاقه مندان زیادی نداره بیخیال فصل دوم بشم و یه رمان جدید رو شروع کنم :)
جیهوپ روبه شوگا گفت: کدومشون زودتر هک کردن؟
شوگا: همزمان.
جیهوپ: خب پس مساوی شدین. ولی دختر تیراندازی رو از مادرت یادگرفتی درسته پس هک رو از کی یادگرفتی؟
ا.ت: مممم خب درست یادم نمیاد چون وقتی هفت سالم بود یادگرفتم. مادرم بهم میگفت که از برادر بزرگترم یادگرفتم.
شوگا: پس چرا پیش برادرت زندگی نمیکنی؟
ا.ت: خب وقتی به غرب رفتیم برادرم باهام نبود وقتی از مامانم دلیلش رو پرسیدم بهم گفت چون برادرم عضو گروه مافیایی بود و مادرم ازش میترسید.
جیهوپ: پس چطور خودت مافیا شدی؟
ا.ت: خب مادرم که فوت کرد منم برای امنیت خودم وارد گروه های مافیایی شدم.
شوگا: زندگیت چقدر پر پیچ و خمه.
ا.ت خندید و گفت: آره خیلی.
تهیونگ که تاحالا تو فکر بود گفت: اسمتو عوض کردی وقتی رفتی غرب؟
ا.ت: آره البته مادرم عوض کرد و خب اسم قبلیم رو یادم نمیاد تنها چیزی که یادمه اینکه فامیلیم کیم بود مثل تو.
جونگ کوک: جیمین نظرت چیه؟
جیمین: درمورده؟
جونگ کوک: تیراندازی ا.ت
جیمین: از منم بهتره اینکه سوال نداره.
جونگ کوک: باشه پس وارد گروه ما میشه. خوش اومدی ا.ت
ا.ت: ممنون قربان.
جونگ کوک: قربان؟
این چند روز سعی میکنم پارت ها رو طولانی بنویسیم تا جبران چند روز پارت گذاری رو بکنم.
لطفا نظراتتون رو بگین چون این داستان دو فصل داره میخوام بدونم که اگه علاقه مندان زیادی نداره بیخیال فصل دوم بشم و یه رمان جدید رو شروع کنم :)
- ۳.۱k
- ۰۵ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط